۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

از من چه خبر؟

1-
روزها پشت سر هم میان و میرن .دچار روز مرگی شدم
2-
این جوش های لعنتی لحظه ای منو اروم نمیزارن .وقتی هم که خودم فراموش میکنم حتما یکی پیدا میشه که بگه " تو چرا انقد جوش زدی؟"
منم میگم نمیدونم والله و حتما در جوابی احمقانه میشنوم که میگن حتما شیرینی و شکلات زیاد میخوری اونوقته که میخوام تیکه تیکه شون کنم اخه مگه فقط با این چیزا ادم جوش میزنه تا حالا سعی کردین به اون دوگولتون فشار بیارین که ممکنه به دلایل دیگه هم یه ادمی با پوستی به اون طراوت و زیبایی به این شکل در بیاد؟؟ تا حالا فکر کردین که فشار های روحی روانی چه دهنی از ادم ... بله
تا من میخوام یه ذره یادم بره که پوستم مثل ته دیگ عدس پلو شده حتما باید یادم بندازین؟؟
3-
امتحان تحقیق در عملیات وووووووووو چه خاکی به سرم بریزم هیچی سرم نمیشه از بس این درس مذخرفه خدایا به داد برس این ترم اخری شرمنده نشیم طبق معمول
4-
دارم سعی میکنم پیاده روی کنم . امروز صبح 45 دقیقه و بعد از ظهر هم یه2 ساعتی تو خیابونا ول میگشتم خلاصه اگه شنیدید بچه معروف شدم بدونید نیتم خیر بوده و دارم پیاده روی میکنم و به حرضت عباس بچه خوبیم
5-
هفته ی دیگه تولدشه . چی براش بخرم؟؟؟ انقده فکر کردم که مخم داره میترکه یکی کمک کنه همیشه به خرید
برای این موجودات مشکل دارم
6-
مریضی پ هم شده غوز بالا غوز من نمیدونم این توده دیگه از کجا پیداش شد خدایا همه ی بندگانت رو از شر این توده های موزی مصون بدار الهی امین

هیچ نظری موجود نیست: