۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

سال تحویل سه نفری !




کلی کار مانده بود برای روز آخر

از صبح مشغول چیدن سفره هفت سین شده بودم

همان کاری که هرسال با ذوق و شوق فراوان انجام میدادم

اما امسال حوصله اش را نداشتم . دل و دماغ نداشتم از همان موقع

اولین سال تحویل سه نفره مان بود

سال تحویل شد بدون هیچ هیجانی !

همدیگر را بغل کردیم و بوسیدیم به عادت هر سال

تا مدت ها نه تلفنی زنگ زد و نه صدای زنگ دری آمد

تنهایی نشستیم . مثل هر شب در سکوت شام خوردیم و ویکتوریا نگاه کردیم

هیچ فرقی با شب های دیگر نداشت بر خلاف هر سالمان

امسال را با تنهایی شروع کردیم و ادامه دادیم

برای من که سال با خوبی آغاز نشد

امیدوارم ادامه اش مثل این چند روزش نباشد

هنوز هم امیدوارم به گشایش در رحمت در سال جدید

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

اختتامیه !





اگه تنها اتفاق خوب سال 88 تولد تو باشه ، من این سال ُ می پرستم جوجه ی کوچولوی من
اومدنت یه تحول بزرگ بود تو زندگیم
با هر روز بودنت نعمت و برکت بود که تو زندگیم جاری شد
از وابستگی هام بریدم و شدم مرید ِ تو
پسر کوچولو نمیدونی چقدر عاشقتم
پ . ن : پیدا کنید پرتقال فروش را !!!

۱۳۸۸ اسفند ۱۹, چهارشنبه

بابا

میخواستم بیایم بنویسم بهترین مذکر دنیایی
بنویسم که تنها تکیه گاهمی
که عاشقانه میپرستمت
که میدانم تو هم عاشقمی
میخواستم از بزرگواری هایت بنویسم
از تحمل و صبرت
از حمایت بی دریغت
از دست و دل بازیت
از روح بزرگت
بنویسم که چقدر میتوانی خوب باشی و در عین حال بد
از 25 سال محبت و آموزشت در هر زمان و هر مکان
میخواستم برایت همه ی اینها را بنویسم که دعوایمان شد !!!!!!
گمان نمیکنم توی این دنیا هرگز پدر و دختری این اندازه عاشق هم بوده باشند و این اندازه مخالف هم
حتی اگر روزی 1000 بار هم با هم دعوا کنیم باز هم برای من همان تنها مذکر دوست داشتنی روی کره زمین هستی .

پ . ن : فقط یک مذکر به مهربانی بابای آدم پیدا میشود که شب عید سورپرایزتان کند و یک لپ تاپ برایتان بخرد

پ . ن 2 : کرگدن ِ عزیز توی وبلاگش مراسم بهترین وبلاگ سال را راه انداخته اگر دوست دارید بروید
اینجا و رای بدهید به وبلاگ مورد نظرتان

۱۳۸۸ اسفند ۱۲, چهارشنبه

مولتی ویتامین

یک وقت هایی مثل حالا احساساتم رقیق میشود
دل تنگی فریاد میکند ،
حسرت همه ی نداشته هایم را میخورم ،
تنهایی بیشتر از همیشه آزارم میدهد ،
میشوم نیازمند ترین آدم دنیا.
این وقت هاست که به خودم نهیب میزنم :
هی دختر
چیزیت نیست
کم نیاری یه وقت
ویتامین بدنت کم شده
مولتی ویتامینم را قورت میدهم و لبخند میزنم
نمیدانم این ویتامین ها و تلقین ها تا کی جواب میدهد !!