۱۳۸۸ اردیبهشت ۳, پنجشنبه

همه به جای من

این روزها همه به جای من تصمیم میگیرند شما چه طور؟
این روزها همه به جای من فکر میکنند شما چه طور ؟
این روزها همه به جای من زندگی میکنند شما چه طور ؟
این روزها یکی مرا ترشیده خطاب کرد شما چه طور ؟
این روزها دیگری به من گفت بی عرضه شما چه طور ؟
این روزها یکی دیگر به من گفت بد دهن شما چه طور ؟
این روزها نفر چهارمی مرا حسود خطاب کرد شما چه طور ؟
این روزها همه با من دعوا میکنند شما چه طور ؟
این روز ها همه از من بدشان می آید شما چه طور ؟
این روزها هیچکس حال مرا نمیفهمد شما چه طور ؟

۱۳۸۸ اردیبهشت ۲, چهارشنبه

کفش هایم

دوستشان دارم
کفش های پاشنه بلند ِ
بنفشم را
وقتی میپوشمشان
همان حسی را دارم که
وقتی 5 ساله بودم و می پوشیدم کفش های مادر را

۱۳۸۸ فروردین ۲۹, شنبه

مصائب مسی

من همینطوری داشتم برای خودم زندگیمو میکردم و ماستمو میخوردم که تلفن زنگ زد

مسی : علو ! بله !
ربه کا : برو برای من وقت آرایشگاه بگیر ، یه آرایشگاه خوب باشه ها ، مو ها م ُ خراب نکنه
مسی : باشه ، چشم


درینگ درینگ : علو ! بله !
آناستازیا : برو برای من پارچه بخر بده به خیاطی ، راستی مدل لباس هم پرینت بگیر
مسی : باشه ، چشم


درینگ درینگ : علو ! بله !
گرزیلا : زنگ زدی گفتی لباس عروس ُ بیاره ؟
مسی : باشه ! چشم

یک روز بعد

درینگ درینگ : علو ! بله !
ربه کا : رفتی آرایشگاه ؟
مسی : بله رفتم ، وقت گرفتم
ربه کا : ببین میگم یه وقت موهام ُ بد درست نکنه ، اگه موهای من خراب بشه تقصیر تویه !!!!
مسی : از یه جای دیگه وقت میگیرم
ربه کا : این همه ساله تو اون شهری هنوز نمیدونی کجا خوبه ؟؟ از یه جای دیگه برای من وقت بگیر
مسی : باشه ، چشم


درینگ درینگ : علو ! بله !
آناستازیا : پارچه رو بردی؟ مدل ها رو پرینت گرفتی ؟ سر راهت یه چند تا کمپوت ، شلوار ، کرفس و ....... هم بگیر
مسی : باشه ، چشم


درینگ درینگ : علو ! بله !
گرزیلا : پس این لیاس عروس چی شد ؟ اگه نمیخواد بیاره برم کرایه کنم ؟
مسی : باشه ! چشم ! میاره


درینگ درینگ : علو ! بله !
ربه کا : رفتی آرایشگاه وقت بگیری ؟
مسی : بله رفتم ، وقتش پر بود
ربه کا : از بس که تو دیر میجنبی ، تازه رفتی برای من وقت گرفتی ؟!!!! اگه موهای من خراب بشه تقصیر تویه !!!!
مسی : باشه چشم از یه جای دیگه وقت میگیرم


درینگ درینگ : علو ! بله !
آناستازیا : برو برای من یه پارچه ی دیگه بگیر ، ببر بده خیاطی
مسی : باشه ! چشم



درینگ درینگ : عاو ! بله !
گرزیلا : لباس ُ بردم اتو شویی گفت گل هاش خراب میشه !!!!
مسی : شکلت قاطی کرده


درینگ درینگ : علو ! بله !
مامان : رفتی برای من دنبال کفش بگردی؟
مسی : بله ! چشم


و این زنگ ها همچنان ادامه دارد ....

۱۳۸۸ فروردین ۲۷, پنجشنبه

حسرت لبخند

این روزها دلم از همیشه بیشتر میگیرد وقتی صف طولانی سینما را میبینم

وقلبم برای مردمی که تشنه ی شادی اند فشرده میشود

مردمی که آنقدر نخندیده اند که به خاطر یک لبخند و گاهی یک قهقهه از ته دل پای اخراجی ها مینشینند


۱۳۸۸ فروردین ۲۵, سه‌شنبه

خوشا شیراز ُ......

چی میشد اگه یک بلیط دو سره برای شیراز با اقامت توی یک هتل 5 ستاره هدیه میگرفتم

هر سال توی این فصل که میشه حسرت شیراز رو دارم

خدا جون چی میشه امسال یه حال ِ اساسی به من بدی؟

۱۳۸۸ فروردین ۲۳, یکشنبه

حس زن بودن

دلم تنگه برای تمام حس های زنانه

دلم تنگه برای احساس های گم شده در من

دلم تنگه برای یک baby شنیدن

دلم تنگه برای شنیدن دوستت دارم

دلم تنگه برای آغوشی گرم که احساس دوست داشتن و دوست داشته شدن به من بدهد

دلم تنگه برای یک مکالمه ی طولانی

دلم میخواد چند روزی زن باشم ، با تمام ناز و عشوه های زنانه ، همان هایی که هیچوقت نیاموختم

دلم میخواد قربان صدقه بشنوم

پدر کاش مرا اینهمه مرد گونه بار نمی آوردی

پ.ن : چند روز پیش ترشیده خطاب شدم ،لطفا شما دیگر از این گمانه زنی ها نکنید

۱۳۸۸ فروردین ۱۷, دوشنبه

wc


مکان : سوهانی های قم
زمان : دوشنبه صبح



از دستشویی که بیرون آمدم خواستم مرام بزارم و پولی به مردی که اونجا نشسته بود بدم
یه 50 تومنی دم دست بود
گذاشتم توی بشقاب مخصوص این کار
مرده برگشته میگه : خانم 100 تومن میشه
من : آقا ببخشید گ و ز ی چند حساب میکنید؟
پ.ن : عکس تزیینی نیست و جهت لذت بردن شما از 7 سین امسال ما قرار داده شده است

۱۳۸۸ فروردین ۱۲, چهارشنبه

تعطیلات

تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟

افتضاح



پ . ن : تعدادی عکس تهیه دیدم که از اول تعطیلات تلاش میکردم برای آپلود اما تا امروز blogger اجازه ی ورود نداده بود

پ . ن 2 : مریم عزیز این بازی شما به فکر زیادی نیاز داره ، سر فرصت جواب خواهم داد