۱۳۸۷ خرداد ۹, پنجشنبه

.......قهوه ات را بنوش و باور کن ، من به فنجان تو نمی گنجم

۱۳۸۷ خرداد ۶, دوشنبه

سالروزنامه

به تقویم فرنگی 24 می اولین سال تشکیل این وبلاگ نه چندان وزین بود ولی چون این بلاگر جان 2،3 روزی قاط زده بود نتونستم مراسم پرشکوه چشن رو زود تر برگزار کنم
تو این سالی که گذشت هر چی به دست و دهنم اومد نوشتم
امیدوارم یا خدا عقلی به من بده که نوشته هام پر بار بشه یا اینکه خدا شما رو از شر من خلاص کنه
خلاصه که تولد یکسالگی وبلاگم مبارک
http://anahri.blogfa.com/در ضمن اصلان جان مطالبی در مورد قاچاق کودکان نوشته بخونید لطفن

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۶, پنجشنبه

کرم

و من معتقدم که اگر کرم نبود بعضی ها چیزی کم داشتند
این جمله رو یه جا خوندم و خیلی به دلم نشست
حرف کاملا متینیه
من24 ساله دارم یکی از همین ادم ها رو 24 ساعته تحمل میکنم
جدا تو نمیتونی بدون آزار و اذیت زندگی کنی؟
چرا وقتی میخوای یه کاری انجام بدی فکر میکنی همه ی ادم های دنیا باید بیان وایسن دم دست تو
واقعا از دستت خسته شدم
گاهی فکر میکنم کاش میتونستم انقدر داد بزنم سرت یا انقدر بزنمت که بفهمی چه موجود ازار دهنده ای هستی
برو خدا رو شکر کن که من ادم صبوریم
امروز حسابی عصبانیم کردی ،امیدوارم منم به همین اندازه عصبیت کرده باشم

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۳, دوشنبه

روز میلادت

تولدت مبارک عزیز ترینم
امروز تولد تویه
میلاد هرچی خاطره
روزی که غیر ممکنه
هیچ جوری از یادم بره
امروز آسمان و زمین هم به خاطر میلادت شاد بودند
صبح زمانی که از خونه خارج شدم
طراوت عجیبی توی هوا جاری بود
چشم ها مو بستم و ریه هامو از هوای پاک بهاریه روز تو پر کردم
امروز همه چی زیبا بود
تنها نازیبایی اش این بود که درکنارت نبودم تا این روز رو برات جشن بگیرم
نازنینم
میلادت هزاران هزار بار مبارک

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۱, شنبه


امشب چرا اینقدر دلگیره

بعد از گذروندن یه بعد از ظهر شاد و پر هیاهو اصولا باید شاد باشم ولی نمیدونم چرا نمیتونم ذهنمو روش متمرکز کنم

زنگ زدم

انتظار فایده ای نداشت ، گفت شاید تماس مرحمی بر دلم باشه

ولی خاموش بود ، هرچند که خیلی هم مطمئن نبودم پاسخی میگیرم ولی حتی گاهی شنیدن صدای بوق های پی در پی و بی پاسخ هم

ارامش بخشه

--------------------------------------------------

دلم تنگه ، برای همه

برای همه ی کسانی که دیده ام و ندیده ام

برای بیکران عاشقی دلتنگم

برای تپیدن دل

برای دیده شدن

برای شنیده شدن

------------------------------------

به فرض دست هایت هم چند دقیقه ای در دستان من باشد
به فرض نگاهت هم چند دقیقه ای در نگاه من باشد
به فرض سرم هم اندکی روی شانه ات باشد
به فرض بارانی ات هم روی شانه ام باشد
وقتی محبتم در قلبت نیست ؛؛؛؛
؛

۱۳۸۷ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

از من چه خبر؟

1-
روزها پشت سر هم میان و میرن .دچار روز مرگی شدم
2-
این جوش های لعنتی لحظه ای منو اروم نمیزارن .وقتی هم که خودم فراموش میکنم حتما یکی پیدا میشه که بگه " تو چرا انقد جوش زدی؟"
منم میگم نمیدونم والله و حتما در جوابی احمقانه میشنوم که میگن حتما شیرینی و شکلات زیاد میخوری اونوقته که میخوام تیکه تیکه شون کنم اخه مگه فقط با این چیزا ادم جوش میزنه تا حالا سعی کردین به اون دوگولتون فشار بیارین که ممکنه به دلایل دیگه هم یه ادمی با پوستی به اون طراوت و زیبایی به این شکل در بیاد؟؟ تا حالا فکر کردین که فشار های روحی روانی چه دهنی از ادم ... بله
تا من میخوام یه ذره یادم بره که پوستم مثل ته دیگ عدس پلو شده حتما باید یادم بندازین؟؟
3-
امتحان تحقیق در عملیات وووووووووو چه خاکی به سرم بریزم هیچی سرم نمیشه از بس این درس مذخرفه خدایا به داد برس این ترم اخری شرمنده نشیم طبق معمول
4-
دارم سعی میکنم پیاده روی کنم . امروز صبح 45 دقیقه و بعد از ظهر هم یه2 ساعتی تو خیابونا ول میگشتم خلاصه اگه شنیدید بچه معروف شدم بدونید نیتم خیر بوده و دارم پیاده روی میکنم و به حرضت عباس بچه خوبیم
5-
هفته ی دیگه تولدشه . چی براش بخرم؟؟؟ انقده فکر کردم که مخم داره میترکه یکی کمک کنه همیشه به خرید
برای این موجودات مشکل دارم
6-
مریضی پ هم شده غوز بالا غوز من نمیدونم این توده دیگه از کجا پیداش شد خدایا همه ی بندگانت رو از شر این توده های موزی مصون بدار الهی امین