۱۳۸۶ اسفند ۷, سه‌شنبه

تو بازم نيومدي


اتنظار اين انتظار طولانيه لعتنيه هيچی ندار که به هيچ تنا بنده ای رحم نميکنه

خسته ام

.امروز ۱۲ ساعت طولانی داشتم که به اندازه ی ۱۲ سال بهم گذشت

بارها و بارها اون تلفن لعنتی رو گرفتم به این امید که رسیده باشی و صدای تو رو بشنوم .

ولی این خانم از خدا بی خبر همش میگفت دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است

دیشب به این امید چشمامو بستم که نصف های شب با صدای تلفن بیدار بشم و خبر رسیدنتو بگیرم

خدایا دردی بدتر از انتظار هم آفریدی؟؟
بعد از ۱۲ ساعت کار خسته کننده و فیل افکن درست وقتی که فکر میکردم ساعتهای انتظار داره به پایان میرسه با يک خط جواب ناقابل که معلومه از سر بی حوصلگی نوشتی ميفهمم که نميای!!!!

تمام اين خستگی به تنم موند

#sad خندم ميگيره به تمام تپش های ناگهانی قلبم وقتی که فکر ميکردم داری ميرسی

خندم ميگيره به شوقی که در دل داشتم

و هر لحظه که به يادم می اومد با انرژی جديدی به کار ادامه ميدادم .

به هيچ کس هم نميگفتم چون ميخواستم اين شادی بچه گانه فقظ مال خودم باشه نميخواستم شوق اومدنتو با هيچ کس سهيم بشم

خسته ام

خسته ام از تلخی شب

از شب نا اميدی که پيش رو دارم

خدايا اين روزای آخر با چه انگيزه ای زندگی می کردم

چرااااااااااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی به این فکر میکنم که تمام این ساعت های کشنده ی انتظار بی پاسخ موند قلبم تیر میکشه

چی بگم دیگه

نا امیدم نا امیدم نا امید

خسته ام

میرم که بخوابم

نمیدونم خوابم میبره یا نه

شب به خیر

۱۳۸۶ اسفند ۳, جمعه

دل تنگ


باز همون درد قديمی و هميشگی

دلتنگی

فقط اين بار ميدونم دلم واسه کی تنگه

روزهای انتظار داره به پايان ميرسه

داريم به جاهای خوبش ميرسيم

خدايا خودت کمک کن