1 . من عاشق شدم ، عاشق این بچه ی فسقلی ِ شیرین که شب ها بدون او خوابم نمیبره و با 1 ساعت ندیدنش دچار دلتنگی شدید میشم
2 . من این روزها مثل سگ میترسم ، میترسم از اینکه یه بلایی سر این بچه بیارم یا بیاد و کاری نتونم بکنم ، وقتی خوابیده مرتب نفس هاشو چک میکنم
3 . من این روزها (مثل هرسال) افسردگی (سندروم پاییزیسم ) میگیرم . با جابه جا شدن ساعت ها و تاریکی زودهنگام هوا مشکل دارم ،غم دنیا میریزه تو دلم وقتی هوا اینطوری تاریک میشه .
4 . باز هم اول مهر شد و بچه های بیچاره باید برن مدرسه ، با اینکه 7 ساله که از مدرسه دورم ولی هنوز حال و هوای اول مهر رو دارم و وقتی 1 مهر میشه کلی غصم میشه که مدرسه ها باز شدن .
5. خدایا حکمتت را شکر ، قضیه ی این پوست اضافی و ختنه دیگه چیه ؟ میخواستی مرد ها رو ادب کنی ؟ اینجوری که پدر و مادر و جد و آبادشون رو ادب میکنی ! آخه شما راضی هستی ما واسه یه "ش و م ب و ل" بریده کلی اشک بریزیم ؟