۱۳۸۸ شهریور ۹, دوشنبه

سفرت بخیر اما ...

«به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد، به جز این سرا، سرایم
«سفرت به خیر اما
تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی،
به شکوفه‌ها،
به باران،
برسان سلام ما را»
پ . ن : شفیعی کدکنی از ایران رفت ...

۱۱ نظر:

ایرن گفت...

کار خوبی کرد....
ما هم اگه عین اون یه پول قلنبه داشتیم می رفتیم و یه لحظه هم نمی موندیم....

مصطفی موسوی گفت...

این همه شعر داره من نمیدونم چرا وقتی اسم شفیعی میاد ذهن همه میره رو این شعر
من مشکل دارم با این

خلاف جهت عقربه های ساعت گفت...

رفت؟
امیدوارم سلام ما را به شکوفه ها و باران برسونه...
آخه اینجا مدتهاست تبدیل به بیابون شده ...

سپیده گفت...

به کجا چنین شتابان؟ ....بیا با هم بریم صفا سیتی نیوز لند:دی

حكايه گفت...

وداغ رفتنش بر دل ما

نقشی گفت...

سلام مهسای مهربانم
روحش شاد. انتخاب قشنگی بود.
نقش ونگار

afshin گفت...

[گل] به مناسبت ماه رمضان

حضرت محمد (ص)

دانش اگر در ثریا هم باشد،

مردانی از سرزمین پارس

بدان دست خواهند یافت [گل]

خداوند نگهدار ایران باد [بدرود]

ناشناس گفت...

سلام. خوش به سبکبالی باد...قشنگه.

ناشناس گفت...

خواهش میکنم. خودم هم موافقم . ممنون.

رعنا گفت...

بچه های اهل ادبیات کلن افسرده شدن . ولی کار بسیار خوبی کرد که رفت.

غزل خونه گفت...

چقدر این شعر به رفتنش میاد. انگار این شعر رو یه روزی واسه امروز گفته...