من: مثلا خود من گاهی انقدر دلم میخواد یه نفر با احساس بقلم کنه که خدا میدونه
حتی بعضی وقت ها برای این کمبودم اشک ریختم
اون : تو دیونه ای
من : احساس میکنم که نیاز به یه پشتیبان دارم
اون: در اون صورت یه راه داری
من : خوب چه راهی ؟
اون : باید بری کانون فرهنگی آموزش ثبت نام کنی
من : :))
۲۶ نظر:
پشتیبان خانم هم دارن اونجا؟ (:
مهسا راهی براش پیدا کردی به ما هم بگو..دریغ نکن.
البته جز کانون
به وحید
آره داره ، زیاد هم داره فقط عیبش اینه که خانوما خانوما رو میکنن ، آقایون آقایون رو ، البته منظورم پشتیبانیه ها
به گارسیا :
گشتم نبود ، نگرد نیست
ایکون خنده بلند. به جوابت به وحید.
ایکون خنده بلند. به جوابت به وحید.
شما خيلي داري باحال تر ميشي روز به روز....
اين حس بي يار و بي ياوري بد حسيه به خدا!
به ایرن :
دلیلش فقط همنشینی با شماست عزیز
وای آقایون ببینید چه وظیفه سختی به عهده ماست...
یاد اون جوک ترکه افتادم !
تو پارک با دوس دخترش
دختره می گه تو قلب داری ؟
حس داری ؟
فلان داری بیثال داری ؟
لب داری ؟
پس یه کاری بکن !!
سلام .
یه عکس دارم خوراک اون یکی وبلاگته!!
ایمیلت رو اگه دوست داشتی بذار برام تا بفرستم
گول این قلمدون بد مشهدی رو نخوریا !!!
به نفر دوم گفتگو :
از کی تا حالا بادمجونم اومده جزء میوه جات ؟؟؟
به کرگدن : دیر گفتی کلاش رفت سرم
میوه بودنش مهم نیست
مهم خواصشه!!!!
(برای اینکه شامل قانون تائید نشوم برای این یکی پست کامنت میگذارم)
مهسا جان اگر جی تاک داری با هم انجا صحبت کنیم. انطور راحتتره، تا گفتگوی منقطع با ایمیل
مهسا آپ کردم...راستی این نفر دوم کیه؟ واسه منم کامنت داده بود..بی هیچ رد و نشونی
حالا عجالتا میون پشتیبان ها رو خوب بگرد، شاید فرجی شد.
نگران نباش زنونه مردونه نیست خیلی .
ما خودمون تو کانون آقایون رو هم کردیم.
پشتیبانی رو می گما
حالا عجالتا میون پشتیبان ها رو خوب بگرد، شاید فرجی شد.
نگران نباش زنونه مردونه نیست خیلی .
ما خودمون تو کانون آقایون رو هم کردیم.
پشتیبانی رو می گما
شما خانوم ها که همه ماها رو کردین
پشتیبانی رو نمیگم ها
ما که رفتیم نه کسی ما رو بغل کرد نه پشتیبانی !
گیری در کار نیست من سعی کردم در مورد ادمای این قصه هیچ قضاوتی نکنم این دو مرد برا هم شاخ و شونه میکشن ولی شیرین داره راه خودشو میره اشاره ای هم که کار بدی کرده ندارم تو داستان.
از خسرو و فرهادم دفاعی نکردم فقط یه روایته ذهن خواننده داره قضاوت میکنه نه راوی داستان
با عرض شرمندگی و روم به دیفالی این آقای کجل به زعم شما خوشتیپ میرزا قلمدونه !!
خیلی باحال بود از تراژدی رسید به کمدی . من شما رو با اجازه لینک کردم
سلام ننه
خیلی با مزه بوده اون...
ما همیشه جویای احوالت بودیم ننه
همه چیز رنگ و بوی شوخی گرفته
.
.
قدیما اینجوری نبود
اینجا نمیخواد آپ شه؟!
مهسای عزیز سلام
واقعا گفتگوی پر باری بود ها....
ارسال یک نظر