۱۳۹۲ شهریور ۱, جمعه

...


ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﻫﺎﺵ ﻗـــــﻬﺮﻱ ..
ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﮐﻪ ﻣﻴﺎﺩ ﻫﻤﻪ ﺗﻦ ﻭ ﺑﺪﻧﺖ ﻣﻴﻠﺮﺯﻩ!
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ .. 
ﺍﺯ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ .
ﭼﻮﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﻴﮑﻨﻲ ﺍﻭﻭﻧﻪ ..
ﺑﻌﺪ ﮐﻪ ﻣﻴﺒﻴﻨﻲ ﺍﻭﻥ ﻧﻴﺴﺖ ..
ﺧﻴﻠﻲ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻣﻴﺸﻲ !!
ﻭﻟﻲ ﻏﺮﻭﺭ ﻟﻌﻨﺘﻲ ﻭ ﺣﺮﻓﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﺯﺵ ﺷﻨﻴﺪﻱ ﺭﻭﺯ
ﺁﺧﺮ ..
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﻤﻴﺪﻩ ﺑﻬﺶ ﺯﻧﮓ ﺑﺰﻧﯽ ..
ﻣﻨﺘــــــــﻈﺮﻱ ﺍﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺑﻴﺎﺩ ﺳﻤﺘﺖ !!
ﺍﻭﻧﻢ ﻧﻤﻴﺎﺩ .. ﺗﻮﺍﻡ ﻧﻤﻴﺮﻱ ...
ﮔــــــﺎﻫﯽ ......
ﻳﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ تو ﺍﻭﺟـــﺶ ...
ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺭﺍﺣﺘﻲ ﺗـــــــﻤﻮﻡ ﻣﻴﺸﻪ .

۱۳۹۲ مرداد ۲۹, سه‌شنبه

نبخش



ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻧﺒﺨﺸﯿﺪ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺨﺸﯿﺪﯼ ﻭ ﻧﻔﻬﻤــــﯿﺪ، 


ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ



ﮔﺎﻫﯽ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺻﺒـــﺮ ﮐﺮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ 


ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻧﺪﯼ ، ﺭﻓﺘﻦ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﯼ 


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﮐﺎﺭﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯿﺪﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺷﺖ ، 


ﺗﺎ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﻧﺪﺍﻧﻨــــﺪ... 


ﮔﺎﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﻕ ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ 


ﻭ ﮔﺎﻫﯽ ... 


ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ 


ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮑﺠﺎ 


ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧـــﺪ 



۱۳۹۲ تیر ۱۹, چهارشنبه

اینکه حتی ربنّا من ِ بی دین ُ یاد ِ توی بی دین میندازه 
خیلی غم انگیره !

۱۳۹۲ خرداد ۲۲, چهارشنبه

یک دوست آپشن دار

آدم باید یک دوستی داشته باشد که در یک بعد از ظهر کشدار تابستانی بدون آنکه ازش خواسته باشی با ماشینش بیاید دنبالت
یک USB  پر از آهنگ های ناب از سیاوش قمیشی ، ابی ، داریوش ، گوگوش ، فرامرز اصلانی و باقی خاطره انگیزها داشته باشد
و ببرد بگردانت دور شهر
در تمام کوچه ها و پس کوچه ها بچرخاندت
از روبروی مسجد برایت بستنی قیفی بخرد
و تمام مدت یک کلام هم حرف نزند
وگرنه دنیا به هیچ نمی ارزد
دوستی چنین آپشن دارم آرزوست ! 

۱۳۹۲ خرداد ۱۹, یکشنبه



به نقل از برونته عزیزم که آنچنان حال مرا خوب نوشته نتوانستم از نوشته اش غافل شوم:

هیچ چیزی جز صدای خر خودت 
 از حجم این دلهره کم نمیکند

صد ساله شدیم، زباله‌دان تاریخ شدیم
بس کنیم، تمامش کنیم
نره خرهای بزرگ شدیم
با مقدار متنابهی موی سفید دور سر
و پوست تن شُل‌تر
و مهلت کمتر برای خوش بودن بیشتر
هی یادم میرود، هی یادت میرود که سن خر پیره شدیم
هنوز در عالم هشت ده سال پیش همیم
یا قبل‌تر
بیا بعدتر هم  باشیم
دو سال آینده هم باشیم
خیابانهای شهرهای دنیا را مال خودمان کنیم
دوستهای کافه‌چی دست و پا کنیم
بلد باشیم که فلان صندلی فلان رستوان مال ماست
بلد باشیم که من از فلان مغازه خرید میکنم
که شراب قرمز من مارکش «کلو دوبوعه» ‌ست
و پنیر محبوب تو بوی بز تند میدهد

بیا به خاطر بهانه‌های کوچک برای هم تعلق‌خاطرهای بزرگ بخریم

تعلق‌خاطر در این سن‌های بالای سی بیشتر از پستان سفت و فلان بلند جواب میدهد

من اینجا نشسته‌ام

و دارم توضیح واضحات میدهم
 مفاتیح التوضیح
کلید در را بچرخان
بهار ۹۳ هم تمام شد

۱۳۹۱ اسفند ۴, جمعه

گفت چرا فرانسه ؟ چرا انگلیسی نمیخوانی؟
گفتم انگلیسی را به حد کفایت رساندم
گفت خوب چرا آلمانی نمیخوانی؟
جوابی نداشتم ، گفتم آلمانی هم میخوانم
نگفتم که انقدر از تو نا امید شدم که حتی دلم نمیخواهد زبانت را بیاموزم
نگفتم دلسردم کردی
نگفتم  نگفتم نگفتم
هیچوقت حرفهایم را نگفتم و من پرم از حرفهای همیشه ناتمام !

۱۳۹۱ دی ۸, جمعه

تولدانه

نمیخواهم ادای روشنفکرها یا روشنفکر نماها را در بیاورم ، اما راستش را بخواهید یک حس عجیبی دارم به قول خودمان یک جور (گلاب به رویتان ) گوز پیچ شدن که نمیدانم باید خوشحال باشم یا ناراحت ، امشب یک گام به پیری نزدیک تر میشوم یا یک سال بزرگتر !! از اینجا به بعد باید به مناسبت سالروز میلادم جشن بگیرم یا غصه بخورم ؟؟ زندگی چیز عجیبیست ببم جان....

۱۳۹۱ مهر ۳۰, یکشنبه

لانگ دیستنس

یکی از بدترین قسمتهای رابطه اینه که ، آخر هفته هایتان یکی نیست
 تو این سر دنیا
 شبهای جمعه بی قراری
 و او
 آن سر دنیا 
شب شنبه
 به یاد تو آب ِ جو مینوشد ....

۱۳۹۱ شهریور ۲۸, سه‌شنبه

اینجا انقدر توی این مدت عوض شده که من حتی دیگه بلد نیستم باهاش کار کنم
لعنت بر فیل ... چی ها که با دلخوشی های آدم ها هم کار دارند .